سِرِه

روشنگری و تبیین تحریفات دفاع مقدس

سِرِه

روشنگری و تبیین تحریفات دفاع مقدس

سِرِه

از ایشان نیستی ؛ می گو از ایشان *
هدف اصلی ایجاد این وبلاگ، تبیین و روشنگری تحریفات در روایتگری دفاع مقدس می باشد. از مخاطبان محترم تقاضامی شود از طریق آدرس 📧 : hk43siamak@yahoo.com ویا 📱: 09177334877(لطفا"فقط پیام کوتاه) نقطه نظرات و پیشنهادات خویش را ارسال نمایند.
هرگونه بازنشر و اقتباس از مطالب این وبگاه ؛ باذکر آدرس ؛بلامانع است.
deare friends .Only comments written in persian will be displayed and responded to .Thank you

نویسندگان

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

یا آبَاالحَسَنِ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ یا عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ

*بررسی و تحلیل یک شبهه :(داوطلبانه رفتن روی مین وسیم خاردار)

Attention:Only comments written in prsian will be displayed and responded to. thank you*

 مدتی است درفضای مجازی ؛ازجمله وبلاگهای شخصی؛سایتهای ارزشی و شبکه های اجتماعی داستانکهای پر سوزوگدازی از(داوطلبانه رفتن روی مین یا سیم خاردار)؛ در شبهای عملیات توسط رزمندگان اسلام  به چشم می خورد که ضمن بازی بااحساسات پاک و بکر جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی که روزهای حماسه و دفاع را ندیده اند ؛ نه تلویحا بلکه تحقیقا این سئوال را در ذهن این عزیزان و حتی بعضی بزرگسالان ماکه توفیق حضور در جبهه را به هر دلیلی ؟! نداشته اند ؛ ایجاد می کند که :مگر این جنگ صاحب و سامان نداشته است؟ این همه بی برنامه گی و غافلگیری برای چه؟ پس ادعای بنیانگذاری واحد اطلاعات عملیات و تیمهای شناسایی در لشکرها و تیپهاو سایر ردههای سپاه توسط شهیدحسن باقری چیست ؟آیا پیش از عملیات هیچ طرحریزی و شناسایی از منطقه عملیاتی انجام نمی شده ؟ و ...... 

متاسفانه این داستانکهای بی سند و پشتوانهءمتقن توسط بسیاری از کاربران فضای مجازی که ادعای ارزشی بودن و دفاع از ارزشها و ترویج و نشر ارزشهای دفاع مقدس را می نمایند!بارها بازنشر داده شده و هیچگاه منبع و ماخذ آن ذکر نگردیده ؛ازکلیه همسنگران تقاضادارم یادرنقل اینگونه مطالب سند ارائه نمایند و یااز بازنشر خودداری نمایند و خودرادر معرض تحریف حقایق دفاع مقدس قرار ندهند ؛در تفسیر المیزان/ج6/ص155 از امام باقر (ع) نقل شده که فرموده: إذا حدثتکم بشیئ فاسئلونی عنه من کتاب الله *ترجمه: وقتی حدیثی برای شما نقل کردم در باره سابقه آن در کتاب خدا از من بپرسید.   

* ابتدا پیشنهاد می گردد این ویدئوکوتاه را که مربوط به صحبتهای سردارقاسم سلیمانی درباره تحریف حقایق دفاع مقدس درسینمای ایران است رابا دقت و حتی چند بار مشاهده فرمایید:

 

 

 
مدت زمان: 3 دقیقه 11 ثانیه 

 

 کلیک کنید

 

شرح تصویر:عراق، محور پاسگاه زید/۲۷ تیر ۱۳۶۱. نیمه شب یکشنبه ۲۷ تیرماه، گردان های درگیر در مرحله ی دوم عملیات رمضان دوم عملیات رمضان از تعدادی نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند.-پیکر بسیجیانی که شب گذشته در منطقه عملیاتی رمضان هنگام عبور از میدان مین به شهادت رسیده اند – پاسگاه زید-عکاس:علی فریدونی

 

* بدون توضیح اضافه توجه شما علاقه مندان به فرهنگ و ارزشهای ناب دفاع مفدس را به چند نمونه ازاین داستانکها جلب میکنم ؛ قضاوت با خود شماست :

نمونه1- پشت در اتاق صف کشیده بودند. پیرمردها یک طرف، جوان هاهم یک طرف. صدا به صدا نمی رسید. مسئول ثبت نام گیج شده بود.پیرمردها می گفتند: شما جوانید، هزار و یک آرزو دارید.جوان ها می گفتند: شما زن و بچه دارید...ظرفیت محدود بود. فرمانده گفته بود: اگر شب تو عملیاتبه میدان مین خوردیم، تا قبل از اینکه آفتاب بزند باید معبرباز شده باشد...قرار شده بود کسانی که داوطلب رفتنبر روی مین هستند ثبت نام کنند...

نمونه2- پشت میدون مین زمین گیر شده بودند.چند نفر داوطلب رفتن معبر باز کنن،یکیشون حدود ۱۵ سالش بود،چند قدم که جلو رفت برگشت،فکر کردند ترسیده.پوتیناشو داد به یکی از همرزماش،گفت تازه از تدارکات گردان گرفتم،حیفه بیت الماله!!!پا برهنه رفت روی مین.....

نمونه3- شب عملیات رمضان پشت میدان مین، سپاه ایران زمین گیر میشود از 150نفر داوطلب 20نفر انتخاب میشوند باگذشتن از میدان مین راه برای عبور بقیه باز شود بیست نفر نوبتی روی زمین غلط میزنن تا راه باز شود این عکس صبح همان شب است. امروز اگه امنیت داریم و اونور مرزامون گله ای سر میبرن واسه شیرجوونای دیروزه که چنین حماسه هایی خلق کردند

نمونه4- گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم ؟ چندتا از رزمنده ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند ...وقتی میخواستند راه باز کنند میدونستند که زنده نمی مونند . چون با انفجار هر مین دست ، پا ، سر ، بدن یک جا متلاشی میشود !داوطلب ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه ... صدای مین می آمد .همین زمان متوجه شدم یکی داره بر میگرده !گفتم شاید ترسیده ! بالاخره جان عزیزه و عزیزی جان باعث شده برگرده...گفتم خودمو نشون ندم شاید ببینه خجالت بکشه !بعد چند دقیقه متوجه شدم یکی داره میره سمت محل مین گذاری شده.. رفتم سمتش گفتم وایسا کجا میری ؟ گفت دارم میرم محل مین گذاری شده دیگه !!گفتم تو جزو کسائ بودی که داوطلب شده بودند چرا برگشتی ؟!گفت : آخه پوتینم نو ( تازه) بود خواستم اونو در بیارم با جوراب برم و بیت المال حیف و میل نشود . اون پوتین بمونه یکی دیگه ازش استفاده کنه...!!!قابل توجه مسئولان کشور ! یک روز یک جائی جواب گوی این اشخاص خواهید بود ! کار نکنید اون روز خجالت زده باشید .
 
نمونه5- راه برای خط مقدم بسته بود، همه پشت میدان مین بودند وفرمانده دنبال داوطلبی برای باز کردن راه بود.نوجوانی که سنی بیشتر از 16.15 نداشت آمد. خسته بود اما در پی تلاش عطش از لبان خشکش داد میزد آری او داوطلب بود که بر روی مین هایی که انتظار یک قدم او را می کشیدند.چند قدمی را به طرف میدان مین رفت ایستاد با کمی مکث بر گشت ..........

آیا او ترسیده بود . نه او برگشت و پوتین هایش را در آورد و به رزمنده ی دیگر که با او کمی صمیمی بود دادوبه او گفت: ( بگیر این پوتین ها مال بیت المال است کس دیگری میتواند آن ها را بپوشد)او برگشت و به طرف میدان مین رفت

 
نمونه6- فرمانده: خوردیم به میدان مین داوطلب میخوام بره رو مین .. گردان صدو پنجاه نفره همه دستاشون بردن بالا .. فرمانده گفت: من یه نفر میخوام..اما کسی دستش پایین نیومد.فرمانده گفتقرعه کشی میکنیم..قرعه کشی کردن اسم یه بسیجی نوزده ساله در اومد..توی گردان یه پیرمرد مسن هم بود فرمانده نظرشبه این پیرمرد بود که بره روی مین به پیرمرد گفتاما پیر مرد جواب داد من نمیرم اسم این جووندر اومده اون باید بره اصلا زیر بار نرفت ..جوون رفت خودش پرت کرد روی مین راه باز شدهمه از روش رد شدن غیر از اون پیر مردگفتن بیا دیر شد چرا نمیای؟دیدن پیرمردنشستکنار جنازه اون جوونبه فرمانده گفت من باید این جوون برگردونمفرمانده گفت چرا؟گفت: این پسرمه مادرش منتظره باید ببرمش.
 

نمونه7- داستانک 6 به روایت دیگر(بجای مین سیم خاردار } : برای رد شدن از سیم خاردار باید یک نفر روی سیم خاردار می خوابید تا بقیه از روش رد بشن داوطلب زیاد بود قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان همه اعتراض کردند الا یک پیرمردگفت چکار دارید بنامش افتاده دیگهعجب پیرمرد سنگدلیدوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان؛جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار در دلها غوغائی شدبچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان همه رفتند الا پیرمردگفتند بیاگفت: نه  شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش ؛ مادرش منتظره

 

 

نمونه8- رسیدیم به جایی که دشمن سیم خاردار کشیده بود. فرصت نبود که سیم خاردارها رو باز کنیم. مونده بودیم که چیکار کنیم . یه لحظه احساس کردم اتفاقی افتاد. نگاه کردم دیدم یکی از رزمنده ها خودش رو انداخته روی سیم خاردار و بچه ها رو قسم میده که از روی بدنش رد بشن و برن جلو تا عملیات به تعویق نیفته. بچه ها با اصرار او رد شدند و گوشت و پوست این رزمنده ی دلاور به سیم خاردار دوخته شد.
 
*نکته قابل توجه در این نوع داستانکها و انواع مشابه آن تحریک احساسات مخاطب ؛ داشتن تم یا زمینه مشترک و بدون آدرس و مشخصات بودن سند و منبع و ماءخذ این روایات هست و هرکسی هم بنا به ذوق و سلیقه خود مقداری شاخ و برگ و فاکتورهای دلسوزانه آنها را بیشتر و کمتر کرده است .
 *نکتهءقابل تامل اینکه این چه میدان مین یاسیم خارداری است که فقط مشکلش با یک نفر حل می شود؟مگربطورمتوسط قدیک جوان 15-16ساله بیشتراز170سانتیمتراست ؟اگراطلاعات دقیق از عرض میدان دارند که احتیاج به این نوع ریسک نمی باشد!پشت میدان مین زیر دید دشمن ودرتاریکی شبهای عملیات بین 300-400 نفر نیروی گردان چطورقرعه کشی می کنند؟و.......
*نکته دیگر اینکه در کتاب خاکهای نرم کوشک به قلم سعید عاکف که روایتگر زندگی سردارشهید عبدالحسین برونسی است می خوانیم که در یکی از عملیاتهاایشان و گردانشان پشت میدان مین گیر می کنند ولی با توسل به حضرت زهرا س وامدادغیبی راه را پیدا می کنند و هیچگاه اقدام به چنین کاری نمی کنند .(تحت عنوان شاخکهای کج شده در صفحات 224-227 کتاب خاکهای نرم کوشک)
من منکر استثنائاتی که امکان دارد در طول 8 سال دفاع و به ندرت اتفاق افتاده باشد نمی شوم ولی اگر چنین اتفاقی هم افتاده باشد ؛ سوای ازاحتمال شهادت نابهنگام تخریب چی پیش از بازکردن یا نشان دادن معبر؛ بیشتر ناشی از سهل انگاری عنصر شناسایی و یا فرمانده گردان بوده و به ایثار گری بی حد و حساب رزمندگان اسلام که در بسیاری از صحنه های نبرد با وجوه باورپذیر و عاقلانه اتفاق افتاده ؛ ارتباطی ندارد. 
برای تبیین این نمونه از اهمال و سهل انگاریها ؛توجه شما را به فایل صوتی سخنان شهید حسن باقری خطاب به فرماندهان و دست اندرکاران عدم الفتح عملیات رمضان در تیرماه سال 61 جلب می کنم ؛ تقاضا دارد حتما و با دقت مستمع باشید , ضمنا مشروح صحبتها را نیز در لینک آدرس ( فلش قرمز ) میتوانید استماع کنید:
 
 

برای شنیدن مشروح سخنان کلیک کنید


* با مراجعه به این سایت ()می توانید اکثر این داستناکها را یکجا مطالعه و بازبینی فرمایید. البته نیات گردانندگان این نوع سایتها برای حقیر همچنان مکتوم است. ان شاءالله که دلیل و حجت قانع کننده ای در پیشگاه خداوند و شهدای گرانقدرمان داشته باشند.
در پایان از صبر و حوصله ای که در مطالعه این وجیزه به خرج دادید کمال تشکر و سپاسگزاری را دارم . بدیهی است انتقادات شما باعث بهبود مسیر نیل به هدف و پیشنهادات تان موجب دلگرمی این کمترین خواهد بود. حسن عاقبت برایتان آرزومندم .

والامر الیکم 

* مطالب مرتبط با موضوع :

1- نقد و بررسی یک عکس؛ آیا میادین مین با عبور رزمندگان گشوده می شد؟!(محمددرودیان 

2- میادین مین کجاست؟!(محمددرودیان)  

3- من یک تخریبچی هستم (علی ولیزاده)  

4-تکمله ایی برمسئله عبوررزمندگان ازمیادین مین(س.پوراسد)  

5-آیااین عکس میدان مین است؟!  

6- مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس : 

7- نقدداستانک مادرش منتظره :  

نظرات  (۱۴)

۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۴۳ خادم الشهدا (میشداغ)
سلام
خدا قوت
خدا خیرتون بده بابت رفع شبهات،به نظرم انجام وظیفه به این کشور و انقلاب با رفع شبهات صورت میگیره،چرا که ضربه زنندگان با همین شبهات و جنگ نرم مووفق میشن.ع 
اینه جنگ نرم
سپاس از دعوتتان
یا علی..
پاسخ:
سلام ممنون که علیرغم ضیغ وقت نسبت به مطالب این کمترین امعان نظر داشتید . جز تشکر و حواله پاداش شما به شهداء و میزبان شهداء مقدورم نیست . وفقک الله
سلام و خدا قوت.عالی بود عالی.اگر امثال بنده چنین مطالبی را بیان کنند اشکال می پیرند که شما نبودید و نمی دانید اما وقتی از جانب افرادی چون شما که در متن رویدادهای آن ایام بوده اید و به زوایای مختلف ماجرا اشراف دارید،بیان می شود جای هیچ ایراد و اشکالی باقی نمی ماند.همانطور که جناب عالی هم بیان فرموده اید قطعا جبهه ها خالی از این رویدادها نبوده اما قطعا در موارد بسیار محدود و در جایی که وقایع پیش بینی نشده و ناگهانی رخ داده و گزینه ای دیگر با توجه به زمان محدود و خطرات وجود نداشته وگرنه اینکه بخواهیم این را رویه معمول و همیشگی جبهه ها بدانیم، عقلا هم صحیح نیست و اصلا در هر عملیات در این صورت چند نفر باقی می ماند که از میدان مین گذر کرده باشد و اصلا چند رزمنده در هر گردان باقی می ماند بعد از هر عملیات؟!!در ثانی ،باز هم اگر به عقل رجوع کنیم ،اگر بنا بود هر یک از عملیات جنگی به این شکل اداره شده و پیش رود و هیچ استراتژی و نقشه ای وجود نداشته باشد پس چه اهمیتی برای فرماندهی وجود داشت و در این صورت چطور افرادی چون شهید حسن باقری(که در متن فرمودید) و به ذکاوت شهره بودند،به این توانایی ها معروف شدند؟حقیقت این است که از خود گذشتگی بالایی در میان رزمندگان وجود داشته به دلیل تجلی صفات برتر انسانی و اهداف بلند که اصلا علت لایق  شهادت شدن گروهی از این بزرگواران هم تجلی همین صفات برتر انسانی در وجودشان بوده اما این از خود گذشتگی بالا قطعا مجوزی برای اعمال روش ناصحیح (در جایی که راه حل بهتری وجود دارد) نبوده.بنابراین اگر گاه این استثناها را عده ای به غلط به عنوان قانون عمومی جبهه ها تعمیم می دهند یا از روی نا آگاهی است یا اعتقاد دارند (به غلط) که با تحریک احساسات بتوانند گروهی از جوانان را جذب کنند.و یا مغرضانه با اختلاط حقیقت و دروغ کم کم فضایی را ایجاد کنند که رفتارها را در تضاد با عقلانیت نشان داده و در نهایت اسلام را مخالف عقلانیت به نمایش گذارند یا افرادی که در جبهه ها بوده اند را افرادی صرفا تابع احساسات زود گذر نشان داده و یا آنان را موجوداتی دست نیافتنی بنمایانند که نتیجه تمام اینها (خواه با نیت درست و خواه توجیه های غلط)فاصله گرفتن از این فرهنگ عظیم و اسلام ناب محمدی(ص) و شکاف در نسل جدید انقلاب و نسلی است که آن دوران را درک کرده است.اگر در افسران هم مطلب مفیدتان را بگذارید تعداد بیشتری از همراهان بهره مند خواهند شد.با سپاس فراوان که مرا قابل دانستید که این مطلب را بخوانم.یاعلی
پاسخ:
سلام ممنون که علیرغم ضیغ وقت نسبت به مطالب این کمترین امعان نظر داشتید . جز تشکر و حواله پاداش شما به شهداء و میزبان شهداء مقدورم نیست . وفقک الله
سلام دوست عزیز وبزرگوار با توجه به لینکی که از ان وب لاگ داده بودیدسرکی از روی تجسس کشیدم به ان وب لاگ وسعی کردم نظری بگذارم وخواهان این باشم که کمی هم توضیحی از ایشان بشنوم واینکه چرا نوشته های ایشان همه وهمه بدون سند ومدرک می باشد که متاسفانه نظر دهی را بسته است واین مشخص میکند منظوری از این کار داشته ودارند
پاسخ:
علیکم السلام و رحمت الله. 
انشاءالله اعمال شما در شهررمضان الکریم مرضی رضای حقتعالی قرار گرفته باشد. دوست عزیزم سیناجان. کاش آدرس لینک را هم در نظراتت نوشته بودی تا سایر دوستان هم که نظرات را می خوانند؛ امتحان کنندو با ماهیت و سوءنیت اینگونه سایتها آشنا شوند. به هر تقدیر وظیفه خود می دانم به جهت اعتمادی که به عرایض این کمترین داشتی؛ازشماتشکر کنم و از این جهت که از مصادیق آیه شریفه (فیتبعون احسنه) می باشید به شما تبریک بگویم. بصیرتی روز افزون و پایدار برای شما و همه جوانان عزیز مسلمان از خداوندمسئلت مینمایم
وفقک الله
سلام علیکم.
به نظرم خود شما هم تحقیق بیشتری کنید!
چون احتمالا برخی از این داستان ها حقیقت دارند؛ مثلا یکی از داستان ها که از قول آقای قرائتی نقل شده و خود بنده فکر کنم به انحاء مختلف این داستان را شنیده بودم.
و لابد تغییرات در داستان هم به دلیل بازگو شدن از زبان های مختلف و یا از یاد بردن برخی جزئیات است!
لینک زیر را مشاهده بفرمائید:
http://www.defapress.ir/Fa/News/21971
و من الله توفیق..
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله.
عزیز دل ؛ اگر دقت کرده باشید من در این وبلاگ دنبال کمیت مطالب نیستم و بیشتر به کیفیت و صحت آن می اندیشم و گواه من تعداد کم پستهایی است که تابحال گذاشتم و فقط حسب مورد محتوا گذاری میکنم ؛البته با تحقیق و درنظرگرفتن خدا و نه چیز دیگر؛ این آدرسی را که دادید مراجعه کردم و فبلا هم بانظیرش درخیلی سایتها مواجه شدم ؛ فرق این یکی این است که از زبان آقای قرائتی نقل شده ؛ که اگر واقعا اینطور باشد؟ باز ایشان دارند نقل قول از شخص دیگری می کنند و خودشان هم نه از تاریخ ؛ نه از محل و قوع,نه از نام عملیات؛ نه از نام شخصی که اینکار را کرده و .... هیچ اطلاعی ندارند. من در رابطه با این داستان بخصوص که پای آقای قرائتی دربین است از (سایت قرائتی دات آی آر) استعلام گرفتم که متاسفانه بدلیل عدم بروز رسانی پاسخها تا امروز جوابی نگرفته ام و در همین راستا از برادر همرزمم جانباز علیرضادلبریان راوی دفاع مقدس که برنامه های خوبی در تلوزیون از ایشان پخش می شود؛در خواست نظر کارشناسی کردم و ایشان درسایت شخصی شان در این خصوص پاسخی داده اند که برای رعایت امانتداری شما را به آنجا ارجاع می دهم . انشاءالله که با مطالعه پاسخ ایشان قانع شوید و به منظور اصلی این کمترین که جلوگیری از جعل و تحریف فرهنگ دفاع با مطالب بدون سند و مدرک متقن است پی ببرید. ضمنا این راهم اعلام کنم که قطعا در 8سال جنگ و درطول 1352کیلومتر مرزبا عراق گاها اتفاقاتی کمتر از تعدا انگشتان دست می افتاده که ما منکر آن نیستیم ولی همان اتفاقات هم به این سبک مداح نمایانه و روضه خوانی نبوده. برایتان حسن عاقبت آرزومندم
آدرس جهت مطالعه و پاسخ به شما :  
                                                      

و البته حقیر منکر نمی شوم اونطور که معلومه برخی عامدانه یا جاهلانه داستان سرایی هم کرده اند!
و ذکر این نکته که فرمودین بسیار حائذ اهمیت هستش:
*سندو آدرس و منبع نقل این واقعه؛ که مربوط به کدام عملیات؟ کدام لشکر یا تیپ؟ در چه تاریخی و در کدام منطقه اتفاق افتاده؟ کجاست؟
با تشکر از زحمات شما و روشن گری هایتان.
پاسخ:
سلام و عرض تشکر از بازدید و اظهار نظری که فرمودید. سوگند بخدا تمام سعی من این است که این فرهنگ را ؛ خصوصا در بحث دفاع مقدس وتاریخ وقایع انقلاب ؛ نهادینه کنم ؛ در بیان خاطرات؛ وقایع و انتشار عکسها حتما منبع و تاریخ و سند آن مشخص باشد؛ تا براساس شرایط همانروز وقوع روایت بتوان آنرا مورد مداقه قرار داد . و احیانا از شر جعل و تحریف هم مصونشان کرد. در فضای مجازی امروز که متاسفانه دستخوش بی تقوایی و بی صداقتی گردیده ؛ باید این مطالبه سند و مدرک مستدل ؛ در بازنشرها ؛ توسط همه کاربران اپیدمی شود تا هرکس قبل از انتشار هر مطلبی ؛ دست کم خودش مقداری در باره آن تحقیق کند. 
از همراهی و همکاریتان سپاسگذارم و حسن عاقبت برایتان آرزومندم 
رمضان الکریم هنیئالکم
۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۰ سلمان فارسی
سلام
http://alvaresin.blogfa.com/post-435.aspx
آقا سیامک من سلمان فارسی باشگاه افسران هستم.
هر قدر می خواستم آدرس وبلاگ را در سایت الوارثین قرار دهم متن تبلیغاتی تشخیص می داد و رد می کرد.
آدرس لینک را گذاشتم شما هم زحمت بکشید و در بحث شرکت کنید.
ممنونم
پاسخ:
سلام . 
 ممنون . رفته دیدم . مقاله خیلی خوبی بود . من هم سعی کردم ولی نشد. نمی دانم چرا متن را تبلیغاتی تشخیص داد. فکر کنم باید گزینهء(نظر بصورت خصوصی برای نویسنده وبلاگ ارسال شود) را انتخاب کنید. بازهم سعی کنید. ممنون
از آدرس لینک هم ممنون. خیلی بدردم می خورد.
یاعلی
سلام
به راهنمائی شما ( به وب خمول - نامش هم جالب است) سرزدم . فکر کنم این بنده خدا با این همه علاقه این همه مطلب گذاشته ،خودش هم متوجه نشده چه کار کرده . ولی باید به اوآفرین گفت که این همه مطلب گذاشته تا حد اقل این حقیر کم سواد بدون دردسر سوژه در اختیار داشته باشم که به عنوان دلیل انحراف به دوستان معرفی کنم .
عاقبت به خیر شوید .
پاسخ:
سلام بزرگوار
بابت پیگیری و توجه نسبت به مطالب این کمترین تشکر می کنم . متاسفانه از این دست وبسایتها و وبلاگها کم نیست ؟ اگر موجب تبلیغ و افزایش شمار بازدیدکننده و مقبولیتشان نمی شد آدرسشان را می گذاشتم ولی حیف که بازدید زیاد از این نوع صفحات در فضای نت نتیجه معکوس دارد و باعث مطرح شدنش میشود و اگر کسی از اصل موضوع با خبر نباشد ناخودآگاه جذب مطالب حق و ناحق آمیخته آنها می شود. مع الوسف یک آدرس دیکر را که متاسفانه متعلق به یکی از راویان و یا اصطلاحا (خادم الشهدا) است را برایتان می فرستم . ببینید و قضاوت کنید.
والامرالیکم
این سایت را یکی دوماه پیش دیده بودم .یک متن چه عرض کنم یک مقاله برایش نوشتم (بعد از ارسال پشیمان شدم چون بعد از برگزاری یک دوره بود ومقداری تند نوشتم )  یک روز آنرا منتشر وبعد جذف کرد . بله به فرموده شما بسیارند . وجالب اینجاست فقط آنچه را که خود منتشر میکنند حق میدانند وتحمل شنیدن حرف حق را ندارند .ماهم در حد وسعمان تلاشمان را میکنیم .

جق یارتان
پاسخ:
سلام خدا قوت برادر تکلیف را قران کریم و امام ره معین کردند. شما ادامه بدهید.
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
کار برای رضای خدا دلسردی ندارد
تشکر
من خیلی دنبال کتاب خاک های نرم کوشک میگشتم پیدا نکردم که نکردم....خیلی از این داستان ها رو شنیدم!!!
پاسخ:
سلام.... کتابهای دفاع مقدس را می توانید از سایت پابوق کتاب و انتشارات سوره مهر بطور اینترنتی سفارش دهید و درب منزل دریافت کنید. از جمله کتاب خاکهای نرم کوشک که انتشارات ملک اعظم مشهد هم چاپ کرده و می توانید با مراجعه به سایت تهیه کنید...... اگر راهنمایی بیشتری خواستید من در خدمتم.....  یاحق
عالی بود
پاسخ:
سلام....باتشکر از امعان نظر شما.... موفق باشید
سلام
به نظر من وقتی یک گردان که متشکل از بیش از 250 نفر نیرو داره وقتی به سیم خاردار میرسه واقعاً بی عقلی هست که آدم روی سیم خاردار بخوابه
یعنی چند پتو وجود نداشته
یا نمیتوانستند چند نفر پیراهن یا کلاه خودهای خود یا اصلاً سلاح های خود را بر روی سیم خاردار بریزند و دوباره بردارند؟؟
واقعاً جان یک انسان اینقدر بی اهمیت بوده

تازه گفته میشود که به دلیل کمبود وقت بوده
چطور وقت قرعه کشی و بحث بر سر اینکه چه کسی بخوابه رو داشتن؟؟
واقعاً عجیبه
پاسخ:
سلام -خوش آمدید... عرض کردم که غالبا این داستانها صحت ندارد و یا اینکه موضوع کوچکی را آنقدر شاخ و برگ داده اند و در آن اغراق و غلو کرده اند که دیگر غیر قابل قبول شده است... چنانچه ویدئو سردارسلیمانی و فایل صوتی شهیدباقری که در همین مطلب قرار دارد را ببینید و بشنوید کاملا متوجه خواهید شد.... از اظهار نظر و طرح سئوالات منطقی شما سپاسگزارم ...موفق باشید...یاحق
آخر من نمی دانم ما ایرانی چرا اینقدر به دروغگویی خودفریبی ودیگر فریبی علاقه مفرط داریم چرا از حقایق متقن میگریزم این گریزها به ضررخود وکشورمان است در اکثر عملیاتها رزمندگان خودرا روی مین میاندااختند چون ما در جنگها محرو از مغز برنامه ریز واستراتژیک فرماندهی بوده ایم چون اکثر فرماندهان عمله ویا چوپان بوده اند وبا خواندن نماز در میان جمع وبرخی زدوبندهای پنهانی به ان مقام رسیده بودند
پاسخ:
سلام ؛ جناب نوری 
برای شما جوابی ندارم ؛ آرزو می کنم روزی نه چندان دیر؛ خودتان با مطالعه و تحقیق! به سقم تهمتی که به جامعه ایثارگری (شهدا-رزمندگان-جانبازان-آزادگان و خانواده هایشان) زدید پی برده و تا فرصت باشد؛ استغفار و عذر خواهی کنید.
حسن عاقبت و بصیرت روزافزون شما را از خداوند خواهانم
یاحق
با تشکر از جمع اوری مطالب . اما شما خودتون هم منبع و رو ذکر نکردید که !!!
پاسخ:
سلام و تشکر از التفات شما ... منابعی که مستندات این یادداشت هستند ؛ فایل تصویری سردارسلیمانی ؛ فایل صوتی شهیدباقری و کلیه لینک آدرسهایی که در ذیل عنوان "مطالب مرتبط با موضوع" لیست شده و یا در متن یادداشت گنجانده شده می باشد . چنانچه ابهام دیگری دارید مشخصا" بیان کنید تا در حد بضاعت پاسخگو باشم . 
موفق باشید
سلام.مگه شهید حسینعلی عالی،در عملیات کربلای پنج روی سیم خاردار نخوابید.من این مطلب رو تو کتاب معروف پنجاه سال عبادت خوندم
پاسخ:
علیکم السلام ... ضمن تشکر از نکته سنجی و پرسش سرکارعالی همراه با آدرس و منبع ؛ بدوا" به روح شهید "حسینعلی عالی" و همه شهدای از صدرخلقت تا روز بعث ؛ سلام و درود می فرستم . امابعد؛ متاسفانه ماجرای روی سیم خاردار دراز کشیدن شهید عالی هم تحریف شده؟! و چنانچه سردار سلیمانی نقل می کنند ؛ "شهید عالی" بعنوان یک نیروی زبده اطلاعات-عملیات ؛عادت داشت که بعد از بریدن آخرین رشته یا حلقه سیم خاردار از سر تواضع و اخلاص زیر پای رزمندگان و فرماندهان دراز بکشد و با التماس از ایشان می خواسته که گام بر پیکر وی بگذارند؛ ظاهرا" این اتفاق در شب شهادتشان نیز افتاده و آنگونه که فرمودید بیان شده ولی آنطور که در کتاب یا سایتها نقل شده نیست. شرح این موضوع را از زبان سردار"قاسم سلیمانی" در لینک زیر ببینید و بشنوید. 
با تشکر از حضور مسئولانه و مخلصانهء سرکار عالی.
وفقکم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">