*برای لحظهءآخر؛هماره می ترسم ( شعر )
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ب.ظ
بسم الله الرحمان الرحیم
بیا و چون شهداء عاقبت بخیرم کن .....
من ازعقوبت محشرهماره می ترسم
ز بی محلی دلبر هماره می ترسم
ز هول روز قیامت پناه بر مولا
جدا ز آل پیمبر(ص) هماره می ترسم
ز آب سرد جبینم بخوان خدای علی
من از خجالت حیدر هماره می ترسم
امان ز درد خجالت امان زشرم حضور
ز روی گردی کوثر هماره می ترسم
شنیده ام که تو ای مهربان نسوزانی
که از شرارهء آذر هماره می ترسم
نه از شرارهء آتش که از فراق حسین
ز دوری علی اکبر هماره می ترسم
ببخش کوه گناهم به لیله القدرت
که از بلائی مقدر هماره می ترسم
مباد اینکه کنی با منافقین جمعم
ز چهر ه های مکدر هماره می ترسم
پناه بر تو خدایا ز فتنهء ابلیس
ز مکرهای مکرر هماره می ترسم
به پیش دیده ء یاران و همقطارانم
ز انتقام تو دلبر هماره می ترسم
نبوده باب دل والدین رفتارم
ز رنجش دل مادر هماره می ترسم
بیا و چون شهداء عاقبت بخیرم کن
برای لحظه ء آخر هماره می ترسم
به پیروی ولایت مرا مزین کن
که از جدائی رهبر هماره می ترسم
Attention :Only comments written in persian will be displayed and responded to .Thank you*
* پ.ن :
- شاعر : جانبازی گمنام
۹۵/۰۹/۲۹