*شهید سال کبیسه (یادنوشت والفجر10)
بسم الله الرحمان الرحیم
*شهید سال کبیسه ! ( تقدیم به روح شاد وجاودانی شهید ناصر ورامینی )
پاییز61
☜ ... همانطور که می دانید؛ هر سالِ کره زمین؛ یعنی مدت زمانی که لازم است زمین یک بار به دور خورشید بچرخد، 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 47 ثانیه است. اما در تقویم ها یک سال با 365 روز ثبت شده و ساعات و دقایق اضافی در نظر گرفته نشده است. برای حل این مشکل، در تقویم ها در هر چهار سال یک روز به ماه فوریه اضافه می شود تا زمان واقعی و روزهای تقویم هماهنگ شوند و از جابه جا شدن ماه ها و فصل ها در طول زمان جلوگیری شود. با اضافه شدن آن یک روز هر 4 سال یکبار با روزی موسوم به 30 اسفند مواجه می شویم که تا 4 سال بعد تکرار نمی شود! تصور کنید کسانی را که در چنین روزی متولد می شوند یا از دنیا می روند!؟ عملا" سالهای بعدی امکان برگزاری جشن میلاد یا سالگرد وفاتشان با مشکل مواجه می شود و موضوع این یادداشت هم اختصاص به شهیدی دارد که سالگرد شهادتش در چنین ایامی بود .....
✍️... تابستان سال 60 برای تکمیل استعداد گروه مقاومت مسجد؛ اقدام به عضوگیری کردیم. مسجدمان حدفاصل سه راه احمدی و سه راه طالقانی واقع شده بود و بیشتر همسایه هایش مغازه ها و مغازه دارها بودند از اینرو تعداد مراجعین برای ثبت نام کم بود. عصر یکی از روزها با "سیدعلی"(سرگروه مقاومت) درکتابخانهء کانون فرهنگی مسجد(طبقه بالای مسجد) درانتظار داوطلبین احتمالی نشسته بودیم که از پله ها صدای گام هایی مصمم و سنگین بگوش مان رسید! خوشحال شدیم و ازطنین صدای پا؛ منتظر ورود فردی با هیبت؛ به درچشم دوختیم. برخلاف تصور نوجوانی حدودا" 15 ساله؛ ریزنقش با موهای مجعد؛محاسن تنک وکم پشت؛ متوسط القامت که پیراهن آستین کوتاه و کفش تابستانی بدون جوراب ش بیشتر ازهمه جلب توجه می کرد؛ وارد شد؛ از آن گامهای پرطنین چنین جثه ایی بعید بود.... این اولین دیدار ما و ناصر بود.