*نقد داستانک مادرش منتظره - (بررسی موضوعی)
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
یا فاطِمةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ
* بررسی دو داستان جعلی :(مادرش منتظره - عکسی که پس از 31 سال اجازهءانتشاریافت! )
Attention: Only comments written in prsian will be displayed and responded to. thank you*
*طرح سئوال:
سند و آدرس ومنبع نقل این واقعه؛ که مربوط به کدام عملیات؟ کدام لشکر یا تیپ؟ در چه تاریخی ودرکدام منطقه اتفاق افتاده؟ کجاست؟
بطورکلی نقل اینگونه داستانها که اکثرا پایه استنادی ندارند و نقل قول سایت از سایت و کابر از کاربر می باشد ! ظلم و جفایی عظیم را درحق نیروهای فداکار و مخلص تخریب و اطلاعات عملیات؛ روا می دارند, و زحمات شبانه روزی این بزرگواران را بی اثر جلوه می دهد . حالا اگر در این 8 سال براثر شرایطی خاص یکبار اتفاقی از این دست افتاده باشد که بیشتر بر اثر اهمال فرماندهان در هدایت نیروها بوده نبایستی به عنوان یک راهبرد جنگی در کل عملیاتهای دفاع مقدس مطرح شود. این یک تهمت و ظلم آشکار به همه رزمندگان و شهدا و ایثارگران می باشد و عقلانیت و برنامه ریزیهای رزمندگان را برای عملیاتها زیر سئوال می برد. برای تبیین بهتر پیشنهاد مطالعه بررسی این مطلب را می نمایم:
*بررسی داستان :
ما نسبت به ایثارگران و ایثارگریهایی که در طول دفاع مقدس کرده اند که در جای خود به مراتب از میدان مین عبورکردن مخاطره انگیزتربوده بحثی نداریم؛بحث ما همین داستانک است کمی با دقت آنرا مطالعه کنید!بدنیست بدانیددرشبهای عملیات همراه هرگردان عناصرتخریبچی و اطلاعات عملیات هستندکه وظیفه هدایت گردان و برطرف کردن موانع رابعهده دارند؛ازنقطه رهایی به بعد که گردان در ستون 1 یا 2 قرار میگیرد؛درسکوت کامل و بدون امکان هرتجمعی به سمت لجمن(لبه جلویی منطقه نبرد)وخط تماس حرکت می کنند. زمانیکه به خط دشمن می رسند معمولا آرایش همان ستون 1 یا 2 است و نزدیکترین نیروهابه میدان مین عناصرتخریب؛اطلاعات؛فرماندهان گردان گروهان و دسته های خط شکن برای بررسی محل عبور ازپیش تعیین شده هستند؛ضمن اینکه زمان شبانگاه یا صبحگاه است ؛سکوت رادیویی و صوتی برقراراست و غالب ارتباطات دراین زمینه به صورت علایم قراردادی و یا صحبت در گوشی است؛وپس از آن نیروها را به ستون 1 از راهکارآماده شده توسط تخریبچی ؛که با نوارسفیدویاشبرنگ مشخص شده عبورمی دهندوپس از عبورازمعبر و استقراردرزیرسنگرهای کمین دشمن بنابه دستورحمله راآغازمی کنند...
حالا فرض می گیریم این داستان صحت داشته باشدوتخریبچی ونیروی اطلاعات هم حضورندارند! به این سئوال پاسخ دهید: پشت میدان مین! نیرو درستون1؛ کمین دشمن درحال نگهبانی ؛هر از چند دقیقه ای رگبارگلولهء رسام تیربارهای دشمن از روی میدان مین عبور می کندو منورهم زده میشود؛کمترین فاصله ؛از میدان مین تاسنگرهای دشمن50-100متر؛چطورفرمانده گردان باحفظ سکوت ورعایت اصل پراکندگی نیرو؛موفق می شود بین نیروهای گردان که نه؟! ؛فقط نیروهای گروهان اول که حدودا 100 نفرهستند قرعه کشی راه بیاندازد؟چطورهمه داوطلبان درآن فضای تاریک و سکوت موفق به اعتراض میشوند؟پیرمرد؛درآن فضای تاریک و سکوتچطورمی تواندبه همه بگوید: به نام جوان افتاده دیگه؟چقدر وقت دارندکه دوباره قرعه کشی کنند؟ وچطور همه دوباره ازنتیجه فرعه کشی مطلع می شوند؟(عمق میادین مین تقریباً 50 الی 100 متر است. ضمنا ًدر مواردی تا 3 ردیف سیم خاردار حلقوی و یک ردیف سیم خاردارهای فرشی را هم به موانع اضافه کرده بودند. سیم خاردار هایی به عرض یک یا دو متر به نحوی که تا پای خاکریز دشمن ادامه داشت. )پس این چه جور میدان مانعی است که عمقش آنقدرکم است که با یک جوان حداکثر180سانتیمتری قابل عبورمی شوداگرآنقدراطلاعات دارندکه عمق مانع چقدراست چرا اینچنین بازی را راه میاندازند؟ بایک دورخیزساده میتوان از میدان عبورکردو یایک برانکارحمل مجروح راروی آن انداخت عبورکرد!
*نمونه کالک و عمق یک میدان مین
وقتی همه عبور کردند توی آن تاریکی و بعدازعبورهمه! دیگرچه کسی حواسش به پیرمردهست که بگویند بیا برویم و اوبگوید نه شمابروید من باید بدن پسرم را ببرم برای مادرش؟ من نمی دانم تصور سراینده این داستان از شبهای عملیات چیست ؟یا جبهه را چه جورجایی تصور میکند؟اینکه بیشتر به یکی از این روضه های بی پایه واساس بعضی مداح نماها شبیه است که برای گرفتن اشک از مخاطب به هر دروغ و دغلی متوسل می شوند. تقوا و ترس از خداهم خوب چیزی است. چرا با یک داستان مجعول تمام برنامه ریزیها و زحمات امثال شهیدباقری را را به هدر می دهیم؟مگر هرچیزی که کتاب شد واقعیت هم می شود؟نویسنده برای کتابی که این تحریفات در آن نگاشته شده چقدر تحقیق کرده؟منابعش کی هستند؟زمان؛ ساعت؛ منطقه؛ نام عملیات و ان کسانیکه در آن نقش آفرینی داشته اند چیست؟ بد نیست صحبتهای شهیدباقری پس از عملیات رمضان و خطاب به فرماندهان رایکبار دیگر بادقت گوش کنیم؛ که اگر نظیراین اتفاق هم افتاده باشد گناهی نابخشودنی از سوی فرمانده گردان بوده است و رشادت و ایثاری هم درکارنبوده!سخن کوتاه کنم برای من حجت تمام است که چنین داستانکهایی زاییده اذهان ناقصی است که کم کاریها و کم فروشیهایشان را در دفاع مقدس ؟ در زمان حال جبران می کنندو با تعریف و ترویج این تحریفها ! نان و نامی برای خودشان دست و پا می کنند. تحقیق بیشتردر زمینهءاینگونه داستانها بعهدهءمخاطبین و کسانیست که دل در گرو ارزشهای اسلامی و آرمانهای انقلابی و رضایت پروردگار و شهدا گرانقدر دارند.
* استنادات :
بنده به رغم اینکه به این مسئله پاسخی داده ام .ولی برای تحکیم سند عینا داستان(مادرش منتظره و عکسی که پس از 31 سال منتشرشد) را برای یکی از رزمندگان قدیمی دفاع 8 ساله(برادرعلیرضادلبریان غواص؛ تخریبچی ؛رزمنده؛ اطلاعات عملیات و...لشکر21 امام رضاعلیه السلام) که در برنامه روایت فتح هم برنامه های خوبی درباره خاطرات ایشان پخش شده؛فرستادم ؛پاسخ ایشان هم تایید جعلی بودن این مطالب بود و از قضا خودشان هم کم و بیش در همین ماجراها حضور داشته اند بدون هیچ توضیح عین پاسخ ایشان که بنا به خواست خودشان در همان جایی که این شبهات منتشر می شود منتشر شود؛به استحضار می رساند:
تصویر فوق مربوط به ایامی است که شهید جلیل محدثیفر مسئولیت آموزش واحد تخریب «لشکر ۲۱ امام رضا» را بر عهده داشت و مشغول آموزش نحوه خوابیدن روی سیم خاردار در مواقع اضطراری میباشد. این عکس در سال 1362 در منطقه فکه به ثبت رسیده است.
*1-پاسخ برادررزمنده علیرضادلبریان:
سلام
رفتم عکسهارو دیدم. اتفاقا یکی از اونا عکسای شخصی خودمه... آموزش خوابیدن روی سیم خاردار. . شهید جلیل محدثی ... فرمانده ای که هر تمرینی رو اول خودش انجام میداد. بعد از نیروها توقع میکرد ... بله ما در جنگ آموزشهای عبور تعجیلی از موانع داشتیم ... اما همان هم با برنامه و با فکر بود ... در شرایط خاص بود ... جایی که اگه به اون روشها متوسل نمیشدیم ... یک عملیات ؛شکست میخورد... تخریب چیان ماهها قبل از عملیات ؛معابر رو شناسایی میکردن . با خنثی کردن و برداشتن چاشنی های انفجاری بدون بهم خوردن آرایش ظاهری میدان مین و بدون بجا گذاشتن هیچ رد پایی ، معبری در دل میدان مین تا زیر پای سنگر کمین دشمن میزدن ... که شب عملیات دشمن هاج واج میماند که اینا چطوری به این سرعت به خاکریز رسیدند ....!!!! کجا ما خودمان را روی میدان مین می انداختیم ...!!؟؟؟ حالا اگه در مدت 8 سال جنگ. در طول 1300 کیلومتر خط جبهه یکی دو مورد اقدامات حماسی عاشقانه انفرادی...!!! اونم نه به این صورتی که میگن ،با اینهمه پیاز داغ ......آیا باید بعنوان " اصول دفاعی، تاکتیک نظامی و یک روش جنگیدن " به جنگ ما تعمیم داد...!!؟؟ مثلا اگه در یه جایی در شرایطی استثنایی آتش نشانی فداکاری کرد و به دل آتش رفته چند نفر رو نجات داد و خودشم سوخت... باید اینو بعنوان یه راهکار رسمی سازمان آتش نشانی معرفی کرد...!!؟؟ نه، به این صورتی که میگن نبوده...................