بسم الله الرحمان الرحیم
* یک جنگ ! چند روایت ؟!

✍️ ....
طرح مسئله : پس از پایان جنگ 8 ساله ؛ نوشتن از حماسه جنگ تحمیلی درقالب خاطرات ؛تاریخ شفاهی ؛کارنامه عملیاتی و ... رونق گرفت؛ و علاقمندان با کتابها و موضوعات متنوع در این باره مواجه شدند. هرچند که تعدد و تنوع این آثار هنوز هم حق مطلب را ادا نکرده و جای کار دارد؛ اما معدود آثاری هم هستند که از تناسب کافی راجع به این موضوع برخوردار نیستند ؛ و صرفا" با بیان و روایت خاطراتی مملو از احساسات و غالبا" اغراق شده به نوعی آدرس غلط و تحلیل نادرست از موضوعی که حضرت امام (ره) آن را "دفاع مقدس" نامیدند، به مخاطبین می دهند. در این یادداشت قصد معرفی این آثار و پرداختن به موضوع را ندارم و صرفا"یادآوری می کنم که رهبر معظم انقلاب در خصوص آثارمکتوب دفاع مقدس تاکیدات|link| و تقریظ هایی دارند که تلویحا" و بلکه تحقیقا" آثار "سره" را از "ناسره" مشخص و سیر صحیح مطالعات را در این زمینه تبیین نموده اند.
☜.....
اشاره : چندی پیش در ذیل یکی|link| از یادداشتهای این وبگاه(بررسی داستان منتسب به شهید امیر حاج امینی) ؛عزیزی ضمن انتقاداتی که به استنادات متن پست داشتند ؛ برای اثبات مدعا به دو مثال! از کتابی که راوی آن خودشان بودند اشاره کردند.از آنجا که احتجاج ایشان به کتاب مطبوع شان! مغایر با منویات حضرت امام (ره) به عنوان واضع مفهوم "دفاع مقدس" و شهید "محمدابراهیم همت" به عنوان فرماندهء شاخص "دفاع مقدس" بود ؛ قسمتی از محتوای کتاب "چشم جنگ"|link| آقای "محمدی مقدم" به اذعان خودشان ؛ و بخشهایی از کتاب "شراره های خورشید"|link| نوشتهء "گلعلی بابایی و حسین بهزاد" برای مقایسه آورده می شود. تبیین و تحلیل "سره" از "ناسره" موضوع با خوانندهء محترم .
🔰 ... تبیین نقد :
- جناب فرید محمدی مقدم از کتاب "چشم جنگ" نقل می کنند : "من خودم قبل از عملیات کربلای 4 جبهه بودم یکی از دوستان به نام محسن محمدزاده با هماهنگی فرمانده گردان دیدبانی یاسین، مجید کریمی 17 ساله را بدون آموزش آورد منطقه و گفت خودم میبرم در خط مقدم به او آموزش میدهم با هم رفتند خط مقدم و در سنگر دیدبانی هر دو با هم شهید شدند. اعزام مجید کریمی تا روز شهادت کلا 10 روز طول کشید من این خاطره را در کتاب چشم جنگ آورده ام" (که میتوانید از اینترنت دانلود کنید).
و همچنین "در عملیات کربلای 5 در خط مقدم به هنگام شب با نوجوان 12 ساله ای مواجه شدم که اسمش حسین صابری بود او فرار کرده بود و خودش را به خط مقدم رسانده بود. خاطره او را هم در کتاب چشم جنگ آورده ام."
-هرچند که نقد جدی به این اظهارات مکتوب شده در کتاب مذکور که به روایت آقای مقدم ؛ تدوین محمدمهدی خالقی که توسط نشر «ستارهها» و با حمایت معاونت فرهنگی سپاه امام رضا (ع) و ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به چاپ رسیده است؛ وارد می باشد؛ اما بامطالعه و مداقه در بخشی از کتاب "شراره های خورشید"(کارنامه لشگر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در عملیات خیبر، اثر گلعلی بابایی و حسین بهزاد؛ که توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسیده و اثری کامل و جامع درباره عملیات خیبر و چگونگی مدیریت شهید محمدابراهیم همت است) متوجه تناقض و تعارضی آشکار در نوع بینش و دیدگاه در نگاه شهیدهمت به تاسی از حضرت امام ره به جنگ ؛ با برخی آثار منتشر شده می شویم: در ادامه بخوانید : ....
*شرکت پنهانی و بدون اجازه در عملیات حرام است!
یکی از نمونههای جالب گفتگوهای درونسازمانی و داخلیِ کتاب، مربوط به جلسه طرح میثاق است که شهید همت با فرماندهان و مسئولان لشگر ۲۷ مشغول مشورت و گفتگو است. همت خطاب به حاضران میگوید که از حجتالاسلام محلاتی نماینده ولی فقیه در سپاه درباره حکم شرعی افرادی که بیحساب و کتاب و بیاجازه فرماندهان به طور پنهانی، شبهای حمله خود را به گردانهای خطشکن رسانده و در عملیات شرکت میکنند، سوال پرسیده و محلاتی چنین پاسخ داده است: «چنین کسی فعل حرام انجام داده است.» (شراره های خورشیدص ۱۷۹)
*در فراز دیگری از همین جلسه بین فرماندهان، درباره رفتار برخی رزمندگان صحبت میشود که هنگام شنیدن سوت خمپاره یا توپ دشمن، خیز نرفته و روی زمین دراز نمیکشند. دلیلشان هم این است که دیگران نگویند آنها ترسو هستند. برخی از این رزمندگان هم گویا قصد دارند شهید بشوند. شهید همت در این باره به فرماندهان میگوید: «باید با این روحیات جاهلانه مبارزه کنیم!» (همان ص ۲۱۱).
📔توضیح:
متذکر می گردم که کتاب "چشم جنگ" را مطالعه نکرده ام و هیچگونه پیشداوری نسبت به محتوای کل مطالب کتاب ندارم و نقد فوق صرفا" بر مبنای اظهارات صریح راوی محترم کتاب نوشته شده است.
Attention :Only comments written in persian will be displayed and responded to .Thank you*
در فراز دیگری از همین جلسه بین فرماندهان، درباره رفتار برخی رزمندگان صحبت میشود که هنگام شنیدن سوت خمپاره یا توپ دشمن، خیز نرفته و روی زمین دراز نمیکشند. دلیلشان هم این است که دیگران نگویند آنها ترسو هستند. برخی از این رزمندگان هم یا قصد دارند شهید بشوند. شهید همت در این باره به فرماندهان میگوید: «باید با این روحیات جاهلانه مبارزه کنیم!»
از تلاش شما جهت تمیز سره از ناسره در این میراث مقدس بسهم خودم تشکر و قدردانی میکنم.
شراره های خورشید:ص ۲۱۱