سِرِه

روشنگری و تبیین تحریفات دفاع مقدس

سِرِه

روشنگری و تبیین تحریفات دفاع مقدس

سِرِه

از ایشان نیستی ؛ می گو از ایشان *
هدف اصلی ایجاد این وبلاگ، تبیین و روشنگری تحریفات در روایتگری دفاع مقدس می باشد. از مخاطبان محترم تقاضامی شود از طریق آدرس 📧 : hk43siamak@yahoo.com ویا 📱: 09177334877(لطفا"فقط پیام کوتاه) نقطه نظرات و پیشنهادات خویش را ارسال نمایند.
هرگونه بازنشر و اقتباس از مطالب این وبگاه ؛ باذکر آدرس ؛بلامانع است.
deare friends .Only comments written in persian will be displayed and responded to .Thank you

نویسندگان

* انقلاب و انقلاب دزدها ⏪

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۹:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمان الرحیم

 * انقلاب و انقلاب دزدها ( گفتاری به مناسبت دههءفجر )

✍️...  سلام؛ آنچه در پی می آید، بازنشر یک رشته استوری است که دکتر غلامحسن اسکندری یکی از فعالان فرهنگی استان فارس و شهر شیراز به مناسبت دهه فجر سال 1400 در اینستاگرام 📎ودر صفحه شخصی خودشان بارگذاری نموده اند، مطالعه آن برای من جالب بود و مناسب دیدم توجه سایر دوستان را به برخی نکات مطرحه در این رشته استوری جلب کنم! هر چند که متن مقاله خیلی کلی است و به برخی سئوالات ضمنی مخاطب که با مطالعه بیشتر بروز می کند پاسخی داده نشده لکن با تحقیق و مطالعه پیرامون برخی نکات ابهام دار ، می توان به پاسخ صحیح دست یافت. 

 ☜ ... صبح دوشنبه، 23 بهمن 57 ، بسیاری از مردم که آن شب راتا صبح نخوابیده بودند! تا مبادا انقلابشان را دزد ببرد، با همه خستگی از 2500 سال حکومت خان ها ، زوردارها و چکمه پوشها و نسق کش ها، شادمانه در خیابان به خیابان کشورشادی کردند و بالا پریدندو رقصیدند و احساس سبکی کردند. این همان فردایی بود که می گفتند اگر برسد، آزاد و رها خواهند شد و بدون ظلم و زنجیر، در اوج خدا خواهند بود.

از 22 دی ماه که شورای انقلاب به دستورامام تشکیل شد، خیلی ها آماده پیروزی شدند. حتی هنوز حکومت نیم بند پهلوی مستقر بود که یک هفته بعد از 22 دی ماه در لارستان استان فارس همه مراکز دولتی بدون خونریزی به انقلابیئن منتقل شد.

از 22 دی ماه تا یک ماه بعد که دیرباورترین سلطنت طلبها هم باور کردند که کار تمام است؛ امام خمینی به کمک مردمی که آنها را به حق از مردم حجاز و کوفه بهتر می دانست توانسته بود بر سلطنت پهلوی و دست و پا زدن کودتا چیان 21 بهمن؛ وبر جمهوری سوسیالیستی بختیار فائق آید.

خیلی ها روز 23 بهمن احساس خلوص در جبهه سیاسی انقلابیون کردند و بر این گمان بودند که حالا دیگر کشور یک دست شده و موقع تحقق شعارهاست. غافل از اینکه انقلاب اسلامی ، دو دشمن خطرناک داشت که هر کدام می توانست موجودیت نظام نوپای اسلامی، که 50 روز بعد از پیروزی انقلاب بر کشور حاکم شد، را متزلزل کند.

یکی جریان عدالت منهای معنویت و

 دیگری جریان معنویت منهای عدالت

جریان عدالت منهای معنویت درقالب جنبش های چپ (مثل چریک های فدایی خلق، حزب رنجبران ، ویا در وجه نفاق گونه ایی مثل سازمان مجاهدین خلق) خود را بروز می داد.

و جریان معنویت منهای عدالت در یک عنوان خلاصه می شد: 

انجمن حجتیه

هرچند از بیرون و برای ناعمیق ها ، همه انقلابیون در یک جبهه تعریف می شدند. اما واقعیت چیز دیگری بود. به جز جریانهایی مثل جبهه ملی و نهضت آزادی و به جز نفوذی های دو جریان رقیب پیشتر گفته شده ، خود نیروهای اطراف امام نیز هیچگاه یک دست نبودند.

از همان روز ورود امام اختلافات خودش را نشان داد. عده ایی مادر رضایی ها (احمد،رضا،مهدی،آذرومهین ازاعضای مجاهدین خلق) را برای سخنرانی خیرمقدم به فرودگاه بردند و هنوز امام از نوفل لوشاتو به پاریس نرفته بود تا سوار هواپیما شود که شهید مطهری با پاریس تماس گرفت که اگر این خانم صحبت کند دیگر راه من از شما جدا خواهد شد. آن روز مادر رضایی ها در فرودگاه صحبت نکرد، اما آنان که عاقل تر بودند فهمیدند که این اختلاف نظرگاه، به زودی گریبان کشور را خواهد گرفت.

با آغاز به کار دولت موقت و نظارت شورای انقلاب ، ساختار اداری کشور داشت به سرعت خود را ترمیم می کرد تا نهضت انقلاب اسلامی به نهاد جمهوری اسلامی تبدیل شود. حالا دیگر دوران شعار و مبارزه تمام شده بود و زمان اجرا و تحقق فرا رسیده بود. فصل تنش های تغییر فاز مبارزه از حالت سلبی به ایجابی فرا رسیده بود. و این یعنی آغاز برخورد اندیشه هایی که تا دیروز برسر یک هدف مشترک، موقتا"چشم بر اختلافات مبنایی بسته بودند. از آن به بعد، نم نمک همه چیز شروع کرد به دوشقه شدن، از شورای انقلاب گرفته تا جامعه روحانیت.

اما مغناطیس وجود امام نمی گذاشت این اختلافات فکری، به افتراق منجر بشود. هر دو گروه در دوقطب مخالف آهنربای امام قرار گرفتند، با رعایت حفظ فاصله! یکی در سمت چپ و دیگری در سمت راست؛ البته افرادی هم بین این دو در رفت و آمد بودند!

در آن شرایط نمی شد مستقیم دوستان سابق را هدف قرار داد. نه امام می گذاشت، نه شرایط بحرانی کشور اجازه می داد، نه مردم تحمل می کردند. لاجرم، عملیات پنهان آغاز شد.

جناح راست آهنربا، نوک پیکان حمله اش را به سمت سازمان های چپ؛ چریک های فدایی و سازمان مجاهدین خلق برد و هم زمان به طیف قطب مقابل آهنربا صفت چپ داد تا غیر مستقیم به مردم بفهماند این چپ ها سر و سری با آن چپ ها داشته و دارند. چپ های آهنربا سریعا"پدافند کردند و خود را چپ انقلابی و خط امامی خواندند تا زهر کلمه چپ را بگیرند.

جناح چپ آهنربا هم بیکار ننشست. رفاقت جناح راست خط امامی با انجمن حجتیه می توانست موشکی باشد در جواب موشک آنها. مانور تبلیغاتی چپ های انقلابی بر روی انجمن حجتیه کم کم به بدنه نیروهای انقلاب هم سرایت کرد. درست مثل بحث قبلی نفوذ.

اختلافات روز به روز بنیادی تر شد. از قوه قضائیه تا مجلس شورای اسلامی و از دانشگا ه ها تا ادارات دولتی، همه جا صحنه درگیری این دو جریان شده بود. از قانون کار تا بند "ج" 📎صحنه تقابل این دو جریان بود. به مرور و در سالهای بعد ، مجمع روحانیون در برابر جامعه روحانیت شکل می گرفت و مجمع مدرسین در برابر جامعه مدرسین. 

اسدالله لاجوردی را از قوه قضائیه کنار می زدند تا موسوی خوئینی ها جایش بنشیند. انتخابات مجلس سوم به گونه ایی ترسیم شد که گویی محل تنازع اسلام ناب محمدی با اسلام آمریکایی است.

بسیاری از نیروهای بدنه انقلاب که از حرفهای بزرگترهای عمدتا تهران نشین گیج شده بودند، هم به دنبال کشف نفوذی های چپ های غیر خط امامی در بدنه جمهوری اسلامی بودند و هم کتاب سبز رنگ حزب قائدین زمان را سر دست می گرفتند و از خطر انجمن حجتیه می گفتند. غالبا بدون آنکه بدانند دقیقا از چه چیز سخن می گویند. به طور مثال، در همان زمان در شیراز، هم سعیدشاهسوندی از سازمان مجاهدین خلق کاندیدای اولین دوره مجلس در شیراز بود و هم خلیل حق نگهدار از انجمن حجتیه. اولی با 42876 رای و دومی با 34574 به دور دوم هم رفتند. اما در نهایت نتیجه را به عطاءالله مهاجرانی و صباح زنگنه واگذار کردند.

از 30 خرداد 60 به بعد، ارتباطات چپ های خط امامی با چپ های غیر خط امامی برایشان دردسر ساز شد. در تمام ترورهای بعد از 30 خرداد (که از 7 روزبعد در 6 تیر 60 آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد) همواره چند اسم از چپ های خط امامی را هم به ذهن راست های خط امامی می کشاند. پرونده 8 شهریور 60 هنوز هم به اسم یکی از این چپ های خط امامی باز است. لذا ارتباطات دو جریان چپ ، به پشت صحنه رفت تا سه دهه بعد ودر سال 88 که در کف خیابان دست در دست هم دیده شدند.

اما جریان معنویت منهای عدالت (انجمن حجتیه) در گرد و خاکی که از هیاهوی ایجاد شده بر سر نماینده جریان عدالت منهای معنویت (منافقین) و ترورهایشان و نیز جنگ عراق درکشور بر پا شده بود، زیرکانه دست روی کلاهش گذاشت و گوشه ایی نشست. آنها مانیفستی داشتند که با تغییر حکومت هم ذره ایی  از ارزشش کاسته نشده بود. مهم ترین اصل این مانیفست این بود: وقتی می توانی چیزی را با نفوذ از آن خود کنی ، چرا باید با آن بجنگی؟ آنان از همه ادبیات غنی ایران زمین این ضرب المثل را سر لوحه کار خود قرار داده بودند که: خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو.

آنان خوب می دانستند که جامعه مسلمان ایران حتما در مقابل منافقین اسلحه بدست اشداء علی الکفارخواهد بود، اما در مقابل چهره های نورانی و پیشانی های کبره بسته ، انجمن حجتیه که بسیاری شان حتی برای عکس گرفتن هم پا به جبهه نگذاشتند، به رحماءبینهم تمسک خواهد کرد.

با این حربه، هشت سال جنگ را زنان و مردان انقلابی به دستور امام خمینی مدیریت کردند، در حالی که آن طرف میدان، از اسلحه جریان عدالت منهای معنویت به سمت شان شلیک می شد، و آرامش و سکوت پشت جبهه هم کم کم به تسخیر جریان معنویت منهای عدالت در می آمد.

در همان لار که اولین شهر آزاد شده انقلاب بود، فردی خود را محور انقلاب معرفی کرد که تا روز 22 بهمن برای حفظ موجودیت حکومت شاهنشاهی تلاش کرده بود و حالا با شرایطی (که جا دارد دقیق بررسی شود) خود را نماینده اما در لار معرفی می کرد. هم او بود که بسیاری از جوانان انقلابی لار که جوانی شان برای پیروزی انقلاب صرف شده بود را با انگ و تهمت و برچسب و به جرم اینکه گذشته او را می دانند، به عنوان ضدانقلاب پرونده دار کرد و حتی برخی از آنان تا پای چوبه اعدام هم رفتند. کافی است خاطرات شهید نجفعلی مفید(همان کسی که تا پای چوبه دار رفت) مرور شود تا یک پرده روضهء انقلاب دزدی مکشوفه گردد.

جنگ که تمام شد،وباد دولت سازندگی که به جان پرچم ها افتاد، بچه های انقلابی جبهه و جنگ دیدند که کشور یا افتاده است به دست همان چپ هایی که هنوز پرونده هایشان به اتهام نفوذ باز است، ویا انجمن حجتیه هایی که با پیشانی های پینه بسته دم از حفظ انقلاب می زنند!! حالا این هر دو، دم از یک چیز می زدند : تنش زدایی! و چه کسانی تنش درست می کنند؟ طرفداران خمینی!از نظر آنها او تنش زای اعظم بود. آمد و آتش به جان دنیا انداخت و رفت . همه قواعد پذیرفته شده دهکده جهانی را به هم زد. و حالا برای برگرداندن آب رفته به جوی؛ باید خمینی زدایی می کردند؛وکردند؛ اما به اسم تنش زدایی.

*محافظه کاری نقطه مقابل انقلابی گری:

همه مخالفان پنهان مبانی اندیشه انقلاب خمینی را می توان ذیل یک عنوان جمع کرد: جبهه محافظه کاری

این جماعت معتقدند نباید گذاشت ، جوانان خمینی ؛ با زنده کردن حرفها و آرمان های خمینی، آرامشی را که بعد از چهار دهه مبارزه با اندیشه خمینی به دست آورده اند، از کف شان بربایند. آب راکد سیاست نباید تکان بخورد، ولو آنکه بوی تعفنش طرفداران واقعی انقلاب و مردم را آزار بدهد. از نظر اینان، جوانان خمینی تنش زا هستند، مثل خود خمینی. باید جلوی ورود آنها را به صحنه گرفت.

بیخود نیست که بعداز چهل وسه سال مدیریت، صدا و سیما، درست زمانی که اندیشه خمینی دارد به درون صدا و سیما وارد می شود، یک مرتبه جریان محافظه کار راضی به سوزاندن چند مهره خود می شود تا با "مثلا" هک چند شبکه؛ جریان تازه وارد نیامده، ریق رحمت را سر بکشد و همان بلایی بر سر آنها بیاید که قبلا بر جریان مشابهش در قوه قضائیه رفت.

نرم افزارها قبلا توسط جریان محافظه کار در مویرگ های اجرایی کشور تعبیه شده و انسان ها سخت افزارهای این صحنه هستند و بس. هرچه سخت افزار مطیع تر بهتر؛ و

مهرشادیسم📎؛ حاصل این مکانیسم است و هم زمان بزرگترین قربانی آن. 

برخورد با مهرشاد به جای برخورد با مهرشادیسم ؛ بزرگترین اشتباه تاکتیکی است و چه بسا به تحریک همان جریان. گناه مهرشادها این است که این مسیر را خوب و زودتر از هم سالانشان یاد گرفته اند؛ همین! خود مهرشادیسم هم نسخه مفلوج همان جریان محافظه کار است برای سرگرم کردن نسل جوان به آخور خود.

اکنون در نیمه اول دهه پنجم انقلاب؛ در دهه مبارک فجر ایستاده ایم. مدتها بود به فکر نوشتن این مطلب بودم. بارها با خودم سبک و سنگین کردم و حرفها مزه مزه کردم. این نرم ترین حالتی بود که می شد یک کوه درد را به رشته کلام درآورد. می دانم باز هم برای جریان محافظه کار تند و تلخ و گزنده است. می دانم گفتن این حرفها هزینه دارد. من هم می توانستم مثل بسیاری از دوستان؛ کت و شلوارپوشان، از این پست به آن پست و از این محفل به آن نشست دعوت بشوم. اما لازمه آن خیانت به حقیقت و به نسل آینده و به خون شهدا و زحمات امام و یاران واقعی اش بود. همان یارانی که گاه به انگ انجمن حجتیه حذف شدند و گاه به انگ چپ کردن. همان کسانی که برای انقلاب خون دل خوردند و نگذاشتند حرف اما فراموش شود، و در انتخابات ها رد صلاحیت شدند. همان کسانی که با دقت تمام و ظرافت های شیطانی، از مناصب اجرایی دور نگه داشته شدند تا مبادا نسخه عملی انقلاب خمینی را مردم در عمل تجربه کنند و بخواهند که نسخه بدل را قی کنند. همان کسانی که توسط دوستان خود در مراکز امنیتی و نظارتی پرونده دار شدند؛ بدون اینکه آن دوستان بدانند این افراد دارند از انقلاب/جمهوری اسلامی نخستین و اصیل می گویند و اگر اینقدر این حرفها برایشان عجیب است، باید شناخت خود را از انقلاب بازبینی کنند.

آری برادر و خواهر جوان من! از امروز اگر خواستی از انقلاب دفاع کنی، بدان که باید چیزهای زیادی را که از دسترس ات دور نگه داشته اند بازخوانی کنی، انقلاب/جمهوری اسلامی نخستین را بشناسی، و بعد همه افراد دورو برت را با آن مبانی بسنجی. بعد می بینی که چقدر آدمهای ظاهرالصلاح در لباسهای مختلف دارند خلاف جریان انقلاب عمل می کنند، در حالیکه پشت سرشان عکس امام و رهبری است.

نباید گذاشت رفتارهای فانتزی و جملات احساسی بدون ریشه؛ جای دفاع اصیل از انقلاب امام و خون شهدا را بگیرد. انقلابی بودن سخت تر از آن چیزی است که عده ایی می خواهند با نسخه بدل به جامعه بقبولانند.در بهار آزادی جای شهدا خالی

حالا با این مقدمه طولانی می توان فهمید، دهه فجرگرامی باد ؛ یعنی چه؟

ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی  روایت رهبری از دوگانه انقلابی - محافظه کار 📎:

ما از اوّلِ انقلاب دوگونه انقلابی داشتیم و انقلابیون ما دو گونه نقش ایفا کردند. بعضی از انقلابیون، انقلابیونِ مثبت بودند؛ بعضی از انقلابیون هم انقلابیون منفی بودند. در اوایل انقلاب، انقلابىِ منفی به آن انقلابی‌ای میگفتیم که از میدان کار و تلاش و حرکت، آن‌جایی که دردسری داشت، عقب میکشید. انقلابی بود، اما انقلابىِ وجاهت‌طلب و راحت‌خواه؛ انقلابی‌ای که میگفت من مبارزه‌ام را قبل از انقلاب کرده‌ام، اکنون دیگر میخواهم احترام شوم. بنابراین، چنین کسانی به میدان خطر و دردسر و آن‌جایی که چهار نفر آدم از انسان گله‌مند میشوند، وارد نمیشدند. یک عدّه هم انقلابىِ مثبت بودند. حاضر بودند آبرویشان را هم خرج کنند. آن‌جایی که فکر میکردند وجودشان میتواند کمکی بکند، با همه وجود حاضر بودند. اگر جبهه بود، یکطور؛ اگر دانشگاه بود، یکطور؛ اگر میدان فرهنگی یا سیاسی بود، وارد میدان میشدند. انقلابىِ منفی، خودش را از کار کنار میگیرد؛ اما اگر یک وقت کاری هم به دستش افتاد، مثل آدمهایی که هیچ کاری در دستشان نیست، حالت منفی بافی و شکل اپوزیسیون به خودش میگیرد؛ کأنّه در هیچ کاری مسؤولیت ندارد! انقلابىِ مثبت حتّی اگر هیچکاره هم باشد، خودش را مسؤولترین افراد میداند و وارد میدان میشود. ( 📎بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر۱۳۷۹/۱۲/۰۹ )

*******************************************************************************************************************

دکترغلامحسن اسکندری مدیر موسسه فرهنگی و هنری اندیشه و بصیرت 


 


























نظرات  (۲)

سلام... روزتون بخیر... قطعا امام، نفوذ خائنین رو در بدنه انقلاب دیده بود که می‌گفت میترسم بعد از من، انقلاب دست نااهلان و نامحرمان بیفتد که متاسفانه افتاد... بعد از اون هم جبهه انقلابی به حاشیه رونده شد و بساط انقلاب موند و لاشخورهای سیاسی...!

بیش از حد محافظه کاری هم کلی تولید شبهه میکنه که یکی از وظایف صدا و سیما و وزارت ارشاد و... رفع این شبهات هست نه صرفا چهار تا حرکت و همایش انجام  دادن و گزارش تهیه کردن...!

به قول بزرگان، این انقلاب با این حجم از خیانت و نفوذ خصوصا در 8 سال اخیر با دعا و خواست و کمک امام زمان نگه داشته شده که واقعا معجزه است.... اونم با هجوم هیبریدی (جنگ ترکیبی) دشمن..!

و لعن الله علی قوم الظالمین... 

پاسخ:
سلام ...
 عاقبت سرکار عالی بخیر و عافیت .... تشکر از ملاحظه و تبیین موجز و بلیغ شما .... زنده باشید.
و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
وفقکم

با سلام خدمت شما... شب شما بخیر... اعیاد شعبانیه رو خدمتتون تبریک عرض میکنم خصوصا روز پاسدار و جانباز رو... ان شاءالله سایه تون بالاسر خانواده مستدام و سلامت و مؤید باشید... 

پاسخ:
سلام عرض ادب وارادت
از تاخیر پیش آمده در پاسخگویی به تبریک صمیمانهء ایام الله شعبانیه توسط سرکارعالی و دعای خیر تان مخلصانه عذر خواهی می کنم .
 ضمن تبریک و تهنیت حلول سال جدید به شما و خانواده مکرمتان ؛ ان شاءالله امسال سال عاقبت بخیری این حقیر باشد.
از توجهات و اظهار لطف سرکار متشکرم
وفقکم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">